آشنایی با اسطوره های ایرانی ، اژدها
اژدها از موجودات افسانهای در فرهنگهای جهان است و در اساطیر جهان جایگاه ویژهای دارد.
آیین باور-در فارسی ریشه ی واژه ی اژدها و (ضحاک) یکی است و صورتهای دیگری چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری افسانهای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.»
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده میشود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متن های کهن ایرانی، گاه این واژه به گونه ی عام به کار میرود و زمانی نیز با کلمات ویژه ای چون «دهاکه» (دهاک) و «سروره» در میآمیزد و «اژی دهاکه» (ازدهاگ و ضحاک) و «اژی سروره» (اژدهای شاخ دار) را پدید میآورد که در تاریخ اساتیری ایران، هماوردان سهمگین فریدون و گرشاسپ هستند.
اژدها به صورت موجودی عجیب دراسطورههای ایران ظاهرشدهاست.هرگاه ازشاهنامه فردوسی سخن به میان میآید،تصویر نبردپهلوانان با اژدها درذهن صورت میبندد. از سوی دیگر، چین سرزمین اژدها است وسخن گفتن از اسطورههای چین بدون نوجه به اژدها بهحقیقت، چیزی کم خواهدداشت.
منصور رستگار فسایی در کتاب خود با عنواناژدها در اساطیر ایران، با استناد به برخی اشعار و متون، به بررسی اژدها و خصوصیات ظاهری آن پرداخته و به این ترتیب، منبع بسیار با ارزشی را در این حوزه در اختیار پژوهشگران قرار داده است. پژمان فخاریان در مقالهای با عنوان «اژدها» بر این باور است که «اژدها همان سرما است (باران، طوفان، یخبندان)که شکلگیریاو به صورت اسطوره بعد از دوران یخبندان در اولین سرزمین آریایی (ایرانویج) صورت گرفته است.»
(فخاریان 1382: 120)سیدجعفرحمیدیبهاژدهاوش بودن ضحاک اشارهدارد.(حمیدی 1388: 12-15)
اژدها در فرهنگ وباورهای عامیانه ایران
گاه اسطورهها تبدیل به باورهای عامی میشوندکه ملتها آن را سینهبهسینه منتقل میکنند.گاه این باورها،باورهایی آئینی هستندو«اسطوره و آئین با هم رشد میکنندو نمیتوان اول آئینی بدون محتوای اسطورهای داشت.»(بهار 1376: 269) در گذشته باورهای جالبیدرباره علت خورشیدگرفتگی وجود داشته که در مناطقی هنوز باقی مانده است. برخی تصور میکردند که وقتی اژدها خورشید را میبلعد، این پدیده بهوجود میآید.در میان آذربایجانیها،این باور رایج است که هیولایی در آسمان به سراغ خورشید میآید.این موجود «سکیز اولدوز» (هشتستاره) نام دارد و چیزی شبیه به همان اژدها است که در باور بسیاری از مردم دنیا وجود دارد. در مناطق دیگریمانند رشت نیز چنین باوری وجود دارد. (امینتفرشی 1378: 46-51) فاطیما کریمی درباره چشمهای در رامهرمز بیان میکند:«خون سیاه اژدهایی که به باور اساطیری مردم رامهرمز، در جنگ با اسفندیار روئینتن به هلاکت رسیده است، هنوز از چشمههای قیرماماتین میجوشد.»(کریمی 1389: 15)
در باور بسیاری از مردم ایران باستان، اژدها با کوهآتشفشانی در ارتباط است؛ چنانکه نویسنده کتاب زندگی و مهاجرت نژاد آریایی در این باره میگوید:«ضحاک نام شخصی نیست، بلکه نام سلسله یا سلسلههایی از نژاد (آریایی) بابلی است که در حدود ده قرن یا بیشتر بر سرزمین ایران که کمکم با آریاییان مهاجر آمیخته بودند، حکومت ظالمانه و جبارانهای داشتند.»(جنیدی 1358: 88)مردم ایران ظلم و ستم این سلسله یا (ضحاک)را به کوه آتشفشانی تشبیه کردهاند. وقتی فریدون، ضحاک اژدهاوش را به دماوند کشید، همزمان با آغاز خاموشی این کوه آتشفشانی بوده است.(همان: 101-103)اعتقادات عامیانه دیگری راجع به اژدها وجود دارد که هر کدام معنی خاصی دارد؛ مثلاً«اگر سر اژدها را در خانهای دفن کنند، گنجها ظاهر کنند»؛ (شاملو1357: 399)«پیشینیان عادت داشتند که ناخن شیر و دندان اژدها را به گردن کودکان برای دفع چشمزخم بیاویزند.»(رستگار رفسایی 1379: 310)
گاهی باورهاییدرباره حضور اژدها در برخی مناطق آنقدر مسلم روایت میشود که رنگ و بویی از تقدس به خود میگیرد؛ از جمله روایتی که باستانی پاریزی بیان میکند و خلاصه آن چنین است: در کودکی، به همراه پدرم به پاریز رفته بودیم. با بچهها به نزدیک چشمه رفتیم. دو دختر دو شمع در داخل دو سوراخ کوچک که بالای چشمه بود،گذاشتند و رفتند. بچههای ده بعداً به من توضیح دادند که این دو سوراخ، سوراخهایبینی اژدهایی است که در بالای این چشمه سنگ شده است. قرنها پیش، مردم این قریه دیده بودند حیوانی سهمناک برای آب خوردن بر سر چشمه میآید. پیرمردان قوم پنهانی گهگاه به زبان میآوردند: این بوم ما، بر یکی اژدها است. آنها شنیده بودند که اژدها آتش از دهانش بیرون میریزد و به نیروی نفس و جاذبه دهان خود، ممکن است آدمیزاد را به خود بکشد و ببلعد. توصیف دختران قریه از این اژدهامانند روایت فردوسیبود. دختران میگفتند:شبی مادر پیری از فرزندان خود آب خواست. دو دختر او متوجه شدند که در کوزه آب نیست. دختران عازم چشمه شدند. اژدهایی که در کنار چشمه خفته بود، بیامان دهان گشود. دختران بیاختیار فریاد زدند: یا علی. نیروی غیبی مدد کرد. مولا با ذوالفقار سر رسید و بیامان شمشیر را حواله اژدها کرد. فریادی سهمگین برخاست. اژدها بیدرنگ، به سنگ تبدیل شد. همان لحظه، حلقهای از سنگ بر دامنه کوه جای گرفت. مردمان ده دختران را که در دهان اژدها سنگ شده و محبوس مانده بودند، از سوراخ بینی او بیرون کشیدند. از آن روزگار، مردم این دهکده، مخصوصاً دختران دمبخت برای آنکه آرزوهایشان برآورده شود و به شگون همت مولا، در این سوراخهای سنگی که تصور میکنند بینی اژدها است، شمع روشن میکنند. (باستانی پاریزی 1363: 2 - 5)
قصهها وداستانهای عامیانه درباره اژدهانیز قابل توجه هستند.(ر.ک. انجوی شیرازی 1352: ج1: 55-160)اینروایتهای به ظاهر ساده و افسانهای حکایت از شناخت نماد اژدها در مردم اعصار گذشته تا به امروز دارد؛ قصههایی چون«باغ سیب و سمیرغ»،(همان ج2: 88-89)«خنده ماهی»، (همان: 169-174) و «جان تیغ و چلگیس» (همان: 193-197)از این جمله هستند.
اژدها دراساطیر ایران
اسطوره بیانی است پررمز وراز که از واقعیتی جهانی حکایت دارد. گاه همان افسانه است اما جنبه خیالانگیزی آن بیشتر میشود.«از لحاظ واژهشناسی، اسطوره را میتولوژییا دانش اساطیرالاولین گویند. میرجلالالدین کزّازی افسانه و اسطوره را هممعنی نمیداند و معتقد است که:
افسانه داستانهاوحکایتهای مردمی است که بر زبانهاروان است، اما به گونهای پیکره فرهنگی و سازمان و سامان اندیشهای که اسطوره نامیده میشود، دیگرگون نشده است. افسانههاپارههایی گسسته و مایههایی خام از گونهای جهانشناسی رازآمیز وباستانی میتوانند بود که آن را اسطوره مینامیم. (کزّازی 1372: 5)
تیامات
تیامات«اژدهایی است که تجلیگاه دو اصل هرجومرجوتاریکی است.» (رستگارفسایی 1379: 17) بنمایه و عنصر اصلی تیامات، این اژدهای مؤنث آبهای شور، آب است؛ «هر چند امروزه بسیاری از مردم اژدها را با آتش مربوط میدانند.» (وارنر 1386: 513) تیامات چهره شخصیتیافته دریا بود و بهگونهای عنصر زنانه نمایانده میشد که جهان را زاد.
از آمیزش اپسو، اقیانوس ازلی و تیامات، دریای آشوبگر، زوجی مار- اژدهاوش، لحمو و لحامو، پدید آمدند که به نوبه خود انشار، جهان آسمانی، و کیشار، جهان زمینی، را زادند. (ژیران 1375: 59) تیامات برای پیش بردن ستیزه خود با خدایان، موجوداتی شگفت و هیولاییآفرید؛ جنگاورانی نیرومند به پیکر مارهای عظیم، تیزدندان و بیرحم با زهرابهای به جای خون که تیامات در پیکر آنها روان ساخته بود.(کویاجی 1353: 180-181)
در حماسه آفرینش مردوک نقش اساسی دارد. او «بر تیامات پیروز میشود و کیهان را سامان میبخشد.» (ژیران 1375: 59)«مردوک را عموماً بهگونهای مسلح به نوعی شمشیر تصویر کردهاندکهاژدهای بالداری را بر زمین میافکند که این خود نمونهای از پیروزی وی بر تیامات محسوب میشده است.»
اپوش
اپوش، اژدهای خشکسالی، تباهکننده زندگی است. در مقابل تیشتر، ستاره تابان و شکوهمند، نخستین ستاره و اصل همه آبها و سرچشمه باران و باروری است. (هینلز 1375: 37) بر پایه ادبیات اوستایی، دیو اژدهاوش اپوش، باران آسمانی را از بارش بازمیدارد. اپوش،اژدهای سهمناکی است که خانه در میان آسمان دارد و دیو بازدارنده باروری زایندگی و فراوانی است.(صادقی و ورزقانی 1384: 428- 462) نبرد بین تیشتر و اپوش جزء کهنترین روایات اژدهاکشی در ایران ومؤید این نکته است که دیوان اژدهاوش در نبرد با باران و بهوجود آورنده خشکسالی هستند.
اژیدهاک(اژیدهاکه / ضحاک)
چهره اهریمنی دیگری است که در زندگی سراسر اسطورهای خویش، دائماً در نبرد با ایزدان و پهلوانانی چون فریدون و گرشاسب است. «افسانه دهاک آمیزهای است ازاساطیر و تاریخ و از این رو، در خاطر آدمیان موقع ویژهای پیدا کرده است.» (کویاجی 1353: 171)
«اسطوره بل- مردوک که در سرزمین بینالنهرین تکوین یافته است، مهمترین عنصر تشکیلدهنده افسانه ایرانی دهاک به شمار میرود.» (همان: 179)
سرگذشت زندگی ضحاک یا همان اژیدهاک نهایت تاریخ اساطیری ایرانزمین است؛ سرگذشتی که در گذر زمان، بارها و بارها دگرگون شده و هر بار تکرار این اسطوره جذبه خاصی در متون اوستایی تا فارسی امروزی داشته است.
در ایران باستان، مانند دیگر کشورهای کهن (مصر، بابل، چین و هندوستان) افسانههای بدیعی درباره اژدها وجود داشته است.
آئین نبرد میان اهی با ورتیره با ایندره به نحو وسیعی، در میان اقوام هند و ایرانی رایج بوده است، اما درحالیکه در سرزمینهایی چون هندوستان و بابل، اژدها نماد خشکسالی و تاریکی و سیلهای ویرانگر بود، در ایران مظهر شرارتها ورذیلتهای اخلاقی به شمار میرفت. در میان دیوانی که نام آنها در اردیبهشت یشت آمده، به اژدها زادگان اهمیت ویژهای داده شده است. در اوستا اساطیر فراوانی درباره اژدها وجود دارد که بهآسانی توانستهاندآنهارابه یک شخصیت تاریخی که مورد تنفر بوده و نامی همانند اژیدهاک داشته است، نسبت دهند. (کویاجی 1353: 176- 177)
«ضحاک همه خوبیها را از بین میبرد و به جای آن زشتی پدید میآورد.
پنج عیب بزرگ منسوب به وی است که عبارتند از:
آز، پلیدی، سحر و جادو، دروغ، و لاابالیگری.»(رضی 1346: 180-181)
«بر طبق روایات بندهش، دهاک از پشت فرواک یک شخصیت نیمهآدمی و تازی، به وجود آمد.» (کویاجی 1353: 177) ضحاک که به دام اهریمن میافتد، فرزند یک انسان محترم و شریف از سرزمین تازی است. به نظر میرسد که تازی شمردن ضحاک از بیزاری ایرانیان از فتح کشورشان به دست اعراب سرچشمه گرفته باشد.(کرتیس 1373: 38) به موجب روایات پهلوی، هنگامی که فریدون بر ضحاک غالب شد، قصد جان او کرد، اما اهورامزدا وی را از این کار بازداشت؛ چون بر اثر کشته شدن ضحاک، زمین پر از جانوران موذی و شریر میشد؛ به همیندلیل، فریدون، ضحاک را در کوه دماوند به بند کشید.(رضی 1346: 174-182)
پهلوانان با کشتن اژدها، بهگونهای آزادی، نعمت و آب میآورند. گرشاسب اژدهایی را میکشد و آبها را رها میکند.اسفندیار در تورانزمین، اژدهایی و سپس ارجاسب تورانی را که عملاً در نقش اژدها، خواهران او را ربوده است، میکشد و خواهران خود را آزاد میکند. (بهار1381: 28-29) بهمن سرکاراتی به نقل از یونگ درباره اژدهاکشی چنین میگوید:
اسطوره اژدهاکشی تعبیری است رمزی از جریان بغرنج تکوین شخصیت آدمی که ضمن آن، جان آگاه در طلب کمال و آزادی و فردیت و برای رسیدن به غایت شناخت و معرفت خویشتن، ناچار است که با اژدهای نفس که به عنوان نمادی از محتوای روان ناآگاه بازدارنده و پرآوازه است، روبهرو شود و بستیزد. (سرکاراتی 1357: 145)
این باورهای اسطورهای درواقع، اساس ادبیات، فرهنگ و هنر ایرانی است.
رویارویی پهلوان و اژدها میتواند تعبیری از تقابل و رویارویی هزاران واقعیت متضاد و دوگانه زندگی و گیتی در ذهن آدمی باشد؛ تقابل روشنی و تاریکی، جوانی و پیری، داد و بیداد، آزادی و بندگی، و بالاخره شکوهمندترین پهلوان و مخوفترین اژدهای اژدهایان،یعنی زندگی و مرگ. (سرکاراتی 1357: 137)
و در این اژدهاکشی سرانجام شهریاران پیروز هستند.
کدخبر: 837
نویسنده: فریبا کلاهی روزنامه نگار /کارشناس مدیریت جهانگردی
تعداد بازدید: 42628