دو از این سه سروده هومر، سخنور باستانی یونان است؛ و سومین سروده ویرژیل سخنسرای بزرگ لاتین که در روزگار سزار آگوست می زیست.
هومر در ایلیاد، داستان تازش یونانیان به تراوا را، در پی ربوده شدن هلن بانوی منلاس، به دست پاریس، شاهزاده تروایی می سرآید.
ادیسه دنباله ای است بر ایلیاد، انه آید نیز. در اودیسه، داستان بازگشت الویس به سرزمینش ایتاک و آنچه در این سفر پر ماجرا بر او گذشته است، سروده و باز نموده شده است.
انه اید نیز دنباله ای است بر ایلیاد. ویرژیل، در این حماسه لاتین که حماسه ملی رومیان شمرده می شد، داستان انه را می سراید. انه بزرگزاده ای تروایی بود که از سوی مادر تباری خدایانه داشت. او به یاری مام خداییش، ونوس توانست همراه با تنی چند پریشان که از کشتار تروا جان به در برده اند، از هنگامه آتش و خون برهد؛ و در جستجوی سرزمینی که بدو نوید داده شده بود، گام در راه نهد.
اگر سنجیده و بداد داوری کنیم و بدور از هر گونه خشگ اندیشی و تنگ بینی، بی گمان، بر آن خواهیم بود که نامه ورجاوند و بی مانند فردوسی را با هیچیک از این نامه های پهلوانی نمی توان سنجید و در یک تراز و ترازو نهاد. چه آنکه این هر سه(( در پیوسته)) پیرامون رویدادی یگانه، نبرد تروا، سروده شده اند؛ و تنها بخش کوچکی از فرهنگ باستانی یونان و افسانه های کهن آن سرزمین را باز می تابند.
لیک شاهنامه کارنامه و تبارنامه ایرانیان و نامه فرهنگ ایران است. در آن، به زیباترین زبان و شیواترین شیوه، داستان ایران سروده شده است، از روزگار نخستین مرد ایرانی، کیومرث تا فروپاشی فرمانروایی ساسانی.
اگر، به هر روی، شاهنامه را، از این دید، بخواهیم با اثری دیگر بسنجیم، شاید با تورات نامه آیینی یهود سنجیدنی باشد که در آن سرگذشت یهودیان، در درازای سده ها، نگاشته شده است.