آیین سوری، شب سرخ شادی فرخنده باد
سوری به یاد سوگ سیاوش
سیاوش خواست از هفت آتش گذر كند تا همه شاهد بی گناهی او باشند.

آیین باور - چنانچه در مطالب قبل اشاره شد آیین سوری نام درست این جشن است که کلمه "چهارشنبه" در طول قرون به آن افزوده شده است. در شاهنامه فردوسی نیز که بعد از اسلام سروده شده اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای نزدیک نوروز وجود دارد که نشاندهنده کهن بودن این جشن است. آیین سنّتی مربوط به این جشن ملّی، از دیرباز در فرهنگ سنّتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.به نظر می رسد کلمه چهارشنبه بعد از اسلام به این جشن افزوده شده باشد.بصیرت و حکمت و حکایت ابزار زنده ماندن و موفقیت مردمان قدیم بود و هیچ کاری را بی دلیل انجام نمی دادند. اگرچه بی سوادی نبود منابع علمی و معتبر برخی خرافه ها را وارد زندگیشان کرد، اما نفس برخی آداب و رسوم یادآور یک حکایت تاریخی از رویدادی درس آموز است.فردوسی دلیل نامگذاری روز چهارشنبه سوری را داستان سیاوش می داند.، «سیاوش یكي از مظلومترین چهره هاي شاهنامه است كه وقتي زن پدرش سودابه، به او دل بست هرگز به مكر نامادري گرفتار نشد، تا اینكه این جسارت به گوش پدرش كیكاووس رسید و مورد خشم او واقع شد. سیاوش از پدر خواست تا براي اثبات پاكي و بیگناهی اش از هفت تونل آتش گذر كند و اگر سالم بیرون آمد، آن را دلیل بي گناهی اش بداند».
طبق گفته فردوسی، این آزمون آتش در آخرین سه شنبه سال رخ داد و سیاوش سرافرازانه بیرون آمد. به دستور پدر قرار شد كه فردای آن روز یعنی چهارشنبه در وسط میدان اصلی شهر، سوری (مهمانی) به همه مردم بدهند كه چهارشنبه سوری شد و این روز جشن ملي شناخته شد. البته به دلیل سرایش شاهنامه بعد اسلام و افزودن چهارشنبه به نام این جشن می تواند یک اشتباه عنوانی رایج باشد زیرا نام آیین سوری است و برخی زرتشتیان نیز آزمون سیاوش را به آن نسبت داده اند.
ايرانيان مراسم آتش افروزی در آستانه سال نو را پس از قبول اسلام، در آخرين چهارشنبه سال قرار داده اند، تا از عقيده اعراب پيروی کرده باشند که روز چهارشنبه يا «يوم الاربعا» را شوم و نحس می دانستند. درمورد وجه تسميه «چهارشنبه سوری» عقيده دارند، به مناسبت آتش افروزی، آن شب را «سور» (سرخ) ناميده اند.
در تاریخ بخارا آمدهاست:چون امیر سدید منصوربن نوح به ملک نشست، هنوز سال تمام نشده بود که در شب سوری چنان که عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند.این آتش را در شب سوری که همزمان با روزهای «بهیژک» یا «پنچهٔ دزدیده» بود برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما، آن هم بیشتر بر روی بامها میافروختند که هم شگون داشته و هم به باور نیاکانمان، تنورهٔ آتش و دود بر بامها، فروهر درگذشتگان را به خانههای خود رهنمون میکردهاست.
آیین سوری با نامهای چهارشنبه آخر سال و شب چهارشنبه سرخ نیز شناخته میشود.طبق آیین باستان در این روز آتش بزرگی بر افروخته میشود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود. این جشن بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و ( به اشتباه )از روی آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله نشانگر آدابی برای تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. خوب است از اینک که می دانیم کدام بخش ها جزئی از آیین مانیستند از جشن هایمان پاک کنیم.زیرا آتش در میان ایرانیان نماد روشنی و حیات و محترم است و پریدن را نوعی بی احترامی به آن می دانند.
از قدیم می گفتند خاکسترِ آتشِ چهارشنبه سوری ، بلا و دردها را به خود گرفته و نحس است مادرِ خانه آن را بیرون می برده و برسرِ راهی ، چاهی ریخته ، باز می گشته و هنگام کوبیدنِ درب خانه می گفته از عروسی برمی گردد و شادی و امید برایِ اهلِ خانه آورده .
رسوم باقی مانده :
در گذشته پس از پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقیمانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد. امروزه اصطلاح نمکگیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست.
از قدیم الایام ، ایرانیانِ باستان برای نبرد با اهریمن و مرگ پرستی و شیطان صفتی ، غروبِ آخرین سه شنبه ی سال را به جشن و آتش افروزی و دفعِ بلا پرداخته اند ...
آیین های افروختن آتش متمرکز، کوزه شکنی، فال گوش نشینی، دورهمی، پختن آش نذری، آب پاشی، دفعِ چشم زخم، قاشق زنی و فال گرفتن در این شبِ باستانی انجام می شده اما پایِ ترقه و بازی با آتش را بیگانگان به فرهنگِ اصیلمان باز کرده اند ...
بنا بر عقيده ديگر
به دیگر سخن این آتش افروزی بر بام خانهها، آخرین گام از آیینهای گاهنبار پنجه یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز فروردیان یا فروردیگان میگویند که دربرگیرندهٔ پنجه کوچک (پنج روز نخست-اشتاد روز تا اناران- از ماه اسفند در گاهشماری زرتشتی، برابر با بیست و پنجم اسفند ماه بنا به گاهشمار رسمی کشور) و پنجه بزرگ (پنجهٔ دزدیه، پنج روز پایان سال) میباشد
چند روز پیش از نوروز مردمانی به نام آتشافروزان که پیامآور این جشن اهورایی بودند به شهرها و روستاها میرفتند تا مردم را برای این آیین آماده کنند. آتشافروزان، زنان و مردانی هنرمند بودند که با برگزاری نمایش های خیابانی، دستافشانیها، سرودها و آوازهای شورانگیز به سرگرم کردن و خشنود ساختن مردمان میپرداختند؛ آنها از هفت روز پیش از نوروز تا دو هفته پس از نوروز با پدید آمدن تاریکی شامگاه، در تمام شهر و ده آتش میافروختند و آن را تا برآمدن خورشید روشن نگاه میداشتند. این آتش، نماد و نشانهٔ نیروی مهر و نور و دوستی بود. هدف آتشافروزان برگرداندن نیروی فزاینده و نیک به مردمان برای چیره شدن بر غم و افسردگی بود. همین هدف مهمترین دلیل برپایی جشن سده در میانه زمستان هم هست.
حاجت خواهی از توپ مروارید
توپ مروارید، یک توپ نظامی بزرگی واقع در میدان ارگ تهران قدیم، روبروی نقارهخانه قدیم. وجه تسمیه این توپ معلوم نیست اما برخی (کتیرائی، ۱۳۷۸) علت نامگذاری را چند رشته مروارید ذکر کردهاند که به دهانه توپ آویزان بودهاست. نوشته حک شده روی توپ نام سازنده آنرا اسماعیل اصفهانی و سال ساخت آنرا ۱۲۳۳ (به امر فتحعلی شاه قاجار (حکومت: ۱۲۱۲-۱۲۵۰)) ذکر کردهاست. این توپ هم اکنون در مدخل ساختمان شماره هفت وزارت امور خارجه قرار دارد.
این توپ در فرهنگ عامه حائز اهمیت بودهاست به نحوی که در دوران قاجار خرافات بسیاری پیرامون آن شکل گرفت و مردم برای گرفتن حاجتهای خود به آن توسل میجستند. رواج خرافاتی از این قبیل، باعث شده بود عدهای از زنان و دختران، به نیت حاجت روایی و بخت گشایی به دورش جمع شوند و به آن دخیل ببندند، بخصوص در شبهای بیست وهفتم ماه رمضان و شبهای قدر. درشب چهارشنبه سوری نیز زنان و دختران پول و شیرینی و کله قند به نگهبانان توپ میدادند تا در اجرای مراسمشان آزاد باشند. صادق هدایت کتاب توپ مرواری را در انتقاد از خرافات رایج میان مردم در باره این توپ با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره نوشت.
کدخبر: 2599
تعداد بازدید: 311