به بهانه ترسیم نقشه فرهنگی البرز،
آیا در معنای فرهنگ خلط مبحثی وجود دارد؟!
فرهنگ یعنی عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.
آیین باور -همزمان با طرح مسئله نقشه فرهنگی البرزو جلساتی که در شورای شهر به این منظور برگزار می شود، بد نیست نگاهی بیاندازیم به معنای واژه فرهنگ ،کاربرد آن در تمدن ملل مختلف، تفاوت ها و شباهت های آن . شخصا معتقدم خلط مبحث در درک متقابل معنای فرهنگ و دیگر اموری که بعضا در کشور ما فرهنگی تلقی می شود ،اما تنها به ابعاد تفریحی اجتماعی و مذهبی می پردازد، منجر به خسارت بزرگی شده است که ملت ایران را از ریشه فرهنگی ایرانی دور کرده و به عنوان مثال در شهر کرج نیز منجر به دورشدن از زبان و پوشش و جشن و سوگواری و آداب و رسوم محلی شده است . زیرا هرگز در این استان ندیده ام حتی یک جلسه دولتی برای طرح این دغدغه برگزار شود که کرج متعلق به کرجی هاست و میزبان سخاوتمند خود نباید از زبان و فرهنگ و آداب و رسومش محروم شود و مهاجران نباید بر فرهنگ بومی محلی سلطه یابند. بودجه های فرهنگی و پژوهشی الزاما باید به این امر نیز بپردازند.
فرهنگ شامل مجموعهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم اجتماعی، و عادتهای افراد در یک گروه یا در یک جامعه میشود.(ادوارد بارنت تایلور- جامعه شناس)بنابراین باید در برنامه های فرهنگی و بودجه های فرهنگی این سر فصل ها دیده شود.
برای فرهنگ تعاریف مختلفی کردهاند، به طور کلی فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.(ویکی فقه)
معنای فرهنگ درلغتنامه دهخدا
فرهنگ . [ ف َ هََ ] (اِ) (از: فر، پیشوند + هنگ از ریشه ٔ ثنگ اوستایی به معنی کشیدن وفرهختن و فرهنگ ) هر دو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد. (برهان ) :
ای زدوده سایه ات ز آیینه ٔ فرهنگ زنگ
بر خرد سرهنگ و فخر عالم از فرهنگ و هنگ .
کسائی
ای امیر مهربان این مهرگان خرم گذار
فر و فرمان فریدون ورز با فرهنگ و هنگ .
منجیک ترمذی .
یکی پور دارم رسیده بجای
بفرهنگ جوید همی رهنمای .
فردوسی
ببالا و دیدار و آهستگی
بفرهنگ و رای و بشایستگی .
فردوسی
مترادف فرهنگ:
دائره المعارف، قاموس، لغت نامه، مرجع، معجم، واژگان، واژه نامه، آداب دانی، ادب، تربیت، آموزش وپرورش، معارف، ادبیات، بینش، تمدن، خرد، دانش، علم، فرهیختگی، فضل، معرفت، معلومات
معنی انگلیسی:
cultivation, culture, dictionary, education, lexicon, educatio dictionary
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها , اعتقادات ,هنرها , اخلاقیات ,قوانین ,عادات وهرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان بعنوان عضو جامعه کسب شده است.
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . معروفترین و شاید جامع ترین تعریفی که از فرهنگ ارائه گردیده است , متعلق به ادوارد تایلر TYLOR است که در بالا ذکر شد.
تعاریف دیگر فرهنگ
•رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکتب میداند که بوسیله اعضاء جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و میان افراد مشترک است .
•به نظر ادوارد ساپیر فرهنگ بعبارت از نظامی از رفتارها که جامعه بر افراد تحمیل میکند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار میکند.
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی میتوان فرهنگ را میراث اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز میسازد. این وجوه تمایز را که منحصر به انسان است میتوان مبتنی بر چهار ویژگی بشرح زیر دانست :
•تفکر و قدرت یادگیری
•تکلم
•تکنولوژی
•اجتماعی بودن(زندگی گروهی)
بعضی از صفات فوق را میتوان در حد بسیار ضعیفی در حیوانات نیز مشاهده نمود که آنها را در حقیقت اعمال و حرکات غریزی باید تلقی نمود و نه ویژگیهای فرهنگی مثل غریزه مادری , لانه سازی و...
فرهنگ انسانی بر عکس در بسیاری از موارد بر غرایز بشری لگام میزند و بهمین دلیل چنانچه فرهنگ انسانی را از انسان بگیرند تمایزی بین انسان و حیوان بجای نمیماند.
کدخبر: 2405
تعداد بازدید: 1975