یادداشتی بر روز جهانی آزادی مطبوعات
رنج بی اجر قلم
در سرزمینی که قلم زدن تاریخ دارد و نوشتن با تاریخش پیوند خورده، توقع می رود قلم توتم باشد و توتم بماند.
در شرایطی که قانون مطبوعات ایران، جایگاه خوبی را برای اهالی رسانه پیش بینی کرده است، عدم ضمانت اجرایی و برخورد های سلیقه ای، نداشتن نظام مطبوعاتی، نبود نظارت رسمی و نظم دهنده وکم لطفی معاونت های مطبوعاتی، زندگی را بر نویسندگان اخبار، سخت کرده است . نداشتن بیمه و قرار داد، درآمد و شان و منزلت بخصوص درشهرستان ها، ناشی از همین بی نظمی هاست.
روز جهانی آزادی مطبوعات و قصه ای تلخ تراز زهر
3 می روزجهانی آزادی مطبوعات است . هرساله تصمیم می گیرم یادداشتی نوشته شرایط جدید را تشریح کنم اما رکود و تار عنکبوت های درجا زدن و عقب گرد جایگاه مطبوعات برآنم می دارد تا یادداشتی را که سالها قبل نوشته ام مجدد باز نشر کنم! زیرا هنوز از رنجی که می بریم، اجر نمی بریم .از رنجی درعذابیم که نه مسئولان کلان مطبوعاتی کشوردرک می کنند ونه تازه واردین عرصه مطبوعات و نه “بزور واردین!!”
درب های بازِ بی قاعده و ضابطه، صدورمجوزها وامتیازها، وضعیت بازارکاسبانی را به یادآور می شود که تعزیرات،اماکن و متولیان نظارتی از پس پرده فعالیت هایشان بی خبرند. این دارندگان سرمایه هستند که با مجوزهای اجاره ای به صورت گمنام، بازار را آشفته می کنند و نابسامانی و تهاجم فرهنگی محصولات، اقتصاد و دودمان نسل جوان و جامعه هدف را خدای ناکرده بر باد می دهد.
حال با این اوصاف تصورکنید چنین وضعیتی در مطبوعات رخ داده باشد. نتیجه اش بی انگیزگی، عدم خرید و تمایل به خواندن محصولات مطبوعاتی و روزنامه هایی است که نه توزیعشان اصولی و کار آمد است و نه محتوا و پیامی دارند.
صاحبان اصلی قلم از رنجی که می برند اجری ندارند وجز دانه دانه سپید کردن موی بهره ای نمی برند.کاش هنوز هم قلم اجر داشت و توتم فرهنگیان بود.کاش هنوز نام مطبوعات و روزنامه ها وزنی داشت .کاش غم نان نبود و به جای پرکردن صفحات فرهنگی و هنری با آگهی های بی اثر با طراحی های غیرهنری و غیر کارشناسانه؛ (مثل زنگ ورزش با دروس دیگر!) بآنرا با تولید محتوا و مطالب آموزنده و اثر گذارپرمی کردیم و هنوز مونس بعد ظهر های خوانندگان مشتاق بودیم. تا بلبشو از وسط زندگی اجتماعی جمع شود.
این روزها شیشه ها نیز تن خود را به روزنامه نمی سپارند، که پاک، نخواهند شد .و آنانکه دراین آشفته بازاردروغ پردازی برای تامین اجاره و هزینه چاپ و لقمه ای نان، شان و منزلت خود، قلم و نام روزنامه نگار را زیر پا نمی گذارند، تنها مانده اند و با خوانندگان اندک اما واقعی و حرفه ای دلخوشند.
در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات، باید اعتراف کنیم که آزاد ترین کشور مطبوعاتی دنیا هستیم زیرا بی سوادان و غیرمتخصصین و آنانی که در طول زندگی خود نه قلم به دست گرفته اند ونه روزنامه ای خوانده اند، هر تعداد مجوز پایگاه خبری و سایت و هفته نامه و فلان نامه هواستند، گرفتند که اغلب هم سرنوشتشان به گاه نامه و پولنامه فصلی کشیده می شود. جز ایام انتخابات نامی از آنها نمی بینی وهیچ جشنواره ای به صورت زنده توان آنان را نمی سنجد.
ما آزادیم که روزنامه نگاران، خبرنگاران و خانواده اصیل مطبوعات را زیر دست نابلدان قرار دهیم. زیرا نه خانه های مطبوعات حرفه ای داریم نه ناظری بر عملکردشان . معاونت های مطبوعاتی پویای کارشناس در ادارات کل ارشاد استانها نداریم . نظام مطبوعاتی چون نظام مهندسی و پزشکی نداریم. ما انجمن صنفی نداریم ،بیمه نداریم، قرار داد نداریم ، مرجع شکایت ورسیدگی نداریم، در طبقه بندی بیمه جزو عشایر و کارگران فصلی تقسیم بندی می شویم! ....آزادی داریم آزادی مطبوعات!
ما آزادیم که با حداقل دستمزد، چیزی برابریک دهم حداقل دستمزد استخدام کارگری وکشوری قلم بزنیم، تا کاسبان رسانه نفع ببرند . ما آزادیم که حرفه ای نباشیم .
ما آزادیم که نام رسانه و مطبوعات را خدشه دار،یا تعریف مردم از خبرنگاران را عوض کنیم تا همه مارا فضول هایی دروغگو بخوانند. چون هیچ مسئولی با سبُک گویی کاری ندارد. چهار چوبهای سیاسی و حقوقی و مذهبی که رعایت شوند (هرچند به ظاهر ) کفایت می کند. ما آزادیم بی آنکه ناظران وقتی برای خواندن محتوای پول نوشتهایمان بگذارند، شعور مردم را به بازی بگیریم.تهمت بزنیم . دروغ بگوییم. صفحه بفروشیم. صفحاتی را که خاک پاک رویش فکرو اندیشه اند.درخت و محیط زیست رو به نابودی اند.
از فردی اسطوره بسازیم که خودمان هم از او هیچ نمی دانیم که پول حرف آخر را می زند.
ما آزادیم ....و این قصه تکراری همچنان ادامه دارد.
کدخبر: 1180
تعداد بازدید: 12360