سه‌شنبه، 18 بهمن 1401 - 12:14

دربست مناسبتی !!

هر آدرسی که بگویی ،جواب فقط همین است : دربست!

یادداشت آیین باور - فریبا کلاهی

سرشان را به علامت نه ، تکان می دهند . با فخر و غرور خاصی که گویا روز ملی تاکسیرانان است، ویراژ می دهند و هر آدرسی که بگویی ،جواب فقط همین است : دربست!

فرقی نمی کند باران ببارد یا برف. هوا بهاری وعالی باشد یا تابستانی و گرم ،مهم مناسبتی بودن ایام است ! کافی است یک مناسبتی باشد. چند روز تعطیلی در پیش باشد یا ...همین که مردم گرفتار و عجول در خیابانها رها شوند، آن وقت است که تاکسی دارها، انتقام نمی دانم چه چیز را، از آن ها خواهند گرفت .دربست ، دربست .

عصبانی شدم با صدای بلند گفتم میدان سپاه، یکی جلوی پایم ترمز زد،سوار شدم ،گفت: چه قدرعصبانی ؟! گفتم از دست همکاران شما، دقایق طولانی است در ایستگاه منتظریم و هیچ تاکسی،مسافران را سوار نمی کند همه می گویند" دربست بخواهی می رویم" . هرچه به انتهای سال نزدیک تر می شویم وضع بد تر می شود. از زمستان پیشواز بهار رفته اند.

انگار فرصتی پیدا کرده باشد تا ناراحتیش را بر سر کسی خالی کند گفت: تاکسی دارها همین شب های عید و مناسبتها  را دارند دوزار کارکنند! اونم اگر شماها بگذارید!

گفتم به ما چه ربطی دارد؟

گفت: وقتی در طول سال سوار شخصی می شوید، حالا بمونید بدون تاکسی! وقتی همه ماشینها تون را ریختین تو خیابون، حالا حقتونه!اصلا من جای تاکسیرانی باشم کل تاکسی ها را شب عیدی جمع می کنم !

گفتم:آره فکر خوبیه کلا اتوبوس بشه . سریعتر هم هست .

داد کشید که : نه خیرررر. با ماشینهای خودتون برید. ببین همه ماشین شخصیه تاکسی راه نداره حرکت کنه .

گفتم :شما که نمی تونی تلافی رفتار یک نفر را سر دیگری دربیاری؟هرکسی درهر اداره ای از بالا دستیش ناراضیه تلافی اش را سر ارباب رجوع خالی کنه که سنگ رو سنگ بند نمیشه .

پرسید: چی کاره ای ؟

گفتم خبرنگارم.گفت: آهااااااااان همین شماها مگه کارتون رادرست انجام می دید؟ هر چی دروغ و راست دلتون می خواد و منافعتون باشه می نویسید .

اومدم بگم همه را با یک چوب نرون که سرم داد کشید : لابد اصلاح طلبم هستی ؟

گفتم نه آقا چه ربطی داره ؟

خلاصه از دکل گم شده و پرتوکول الحاقی و فساد ، باخت ورزشکارا ، زلزله داخلی خارجی  و پل نیمه کاره حصارک، تا شورای شهر به ظاهر اصولگرا و حقوق معوقه بازنشستگان و نزول بانکی ، چراغونی سال گذشته مسائل ده سال پیش ..همه را کوفت برسرمن و آخرشم گفت بهتره دیگه سر هم دیگه رو درد نیاریم ،ساکت باشیم!

گفتم :موافقم .آقا دیگه این چپ و راست کردنها از مد افتاده همه مردمیم. همه زحمتکشیم و درگیر یک لقمه نون، اسم و لقب مال بالایی هاست. بعد هم ساکت شدم.

 تا مقصد یکریز یک تنه حرف زد و رییس جمهورهای قبلی را از  خاتمی و روحانی آورد جلو چشمام !!! انگار تازه از خواب اصحاب کهف بیدار شده بود.

بعد هم باغیظ باقی پولم را داد و گفت: بفرما پایین ،فقط بدون من نه اصلاح طلبم نه اصولگرا، فقط دنبال حقم .دوروز دیگه انتخاباته معلوم میشه کی کدوم وریه! سخنرانی و افاضات دختر رفسنجانی روهم که شنیدی ...

پیاده شدم . نمی دونستم چی بگم دلم برای هردومون سوخت . تا اینجا به جرم ناکرده با حرفهاش لت و پارم کرد حالا می گه ...

 لابد در تمام این مدت رئیس سازمان تاکسیرانی در آرامش مطلق کنار شوفاژ، چایش را می نوشید .

کدخبر: 1096

نویسنده: فریبا کلاهی کارشناس گردشگری