آیین باور – وقتی سه سال پیش برای اولین بار وارد مسجد لیستر شدم از خودم خجالت کشیدم که چرا بعد 38 سال از زندگی در کرج بامردی چنین خیر و مهربان آشنا نشدم تا اینکه دیر شود . شاید خیلی هم تقصیر من نبود و رسانه ها او را خیلی پررنگ نکرده بودند چون با جناق رضا شاه بود!
اینکه فردی خیر و مهربان و انسان دوست باشد مهم تر است یا نسبتش با یک شاه مرده سوال ندارد،جوابش معلوم است که کسی را در قبر دیگری نمی گذارند . همانطور که سیداحمد میر سپاهس اثبات کرد حتی اگر ثروتش را از طریق حمایتهای یک شاه بدست آورده باشد این خود اوست که تصمیم می گیرد در چه راهی صرف شود.مسجد لیستر ..لیستر نام انگلیسی و عجیبی برای یک مسجد است . اما معماری اش هم همانقدر عجیب است . گنبد ندارد . ستون ندارد . درو دیوارش پر است از شعر های فارسی نغز و پندانه . یک آب انبار عجیب و تکنیکی دارد که از آن طرف خیابان آب را به مسجد می آورد . از کوه از چشمه لوله کشی دارد . او آدمی فنی بود . توانمند بود و مسجدش نیز حالی خوش و مخصوص به خود دارد. اگرچه آن نیز با مرمت های غیر حرفه ای بوی نویی می دهد و تاریخ را به واسطه کج سلیقگی بیرون انداخته اند.
هنوز کلاکی ها و خلج آبادی ها با احترام از او نام می برند .هنوز وقف و خیراتش جاریست . هنوز باغ عقیق که با بی مهری از آن نگهداری شده است صدای کلاغ های خبر داری را منعکس می کند که دست ودلبازی و مهربانی به جای مانده از قلب رئوف یک مرد را فریاد می زنند.
نام مرحوم لیستر بعد از 40سال همچنان زنده است. سید احمد میرسپاهی یا سید احمد لیستر، سرمایهدار و ثروتمند معروف ایران در زمان پهلوی بود. ازمانی رانندهٔ احمد شاه و رضا خان بود، از معروفترین رانندگان و مکانیکهای ایران که از رانندگی و تعمیرکاری فنی به ثروت و موقعیت مهمی رسید. دلیل دیگر نامآوری وی ماجرای قتل پسر بزرگترش بهدست پسر دیگرش بود.
ابتدا راننده وثوقالدوله (حسن وثوق) بود، بعداً راننده احمد شاه شد و بعد از مدتی – در آغاز دههٔ ۱۳۰۰ ه. ش. – راننده رضاخان سردار سپه. رضاخان بهدلیل علاقهای که به او پیدا کرده بود، کمکم ترقّیش داد بهگونهای که وقتی به سلطنت رسید، وی را با درجهٔ سلطانی (سروانی) وارد قشون (ارتش) و طولی نکشید که سیداحمد خان با درجهٔ یاوری (سرگردی) رئیس نقلیهٔ قشون شد و چون اطلاعات فنی داشت، مدتی هم رئیس قورخانه (زرادخانه) شد و در اعیاد و جشنها آتشفشانی و آتشبازی راه میانداخت. احمد میرسپاسی پس از مدتی از ارتش بیرون آمد و نمایندگی کارخانهٔ انگلیسی «لیستر» را گرفت و حتی نام خانوادگی خود را بهطور رسمی به «لیستر» تغییر داد؛ یعنی شد «آقای سید احمد لیستر»! شرکت بزرگی تأسیس کرد که موتور برق و قطعات اتومبیل و اتومبیل و انواع وسایل فنی و کشاورزی را وارد میساخت و بدنسان پس از چندی از ثروتمندان و زمینداران بزرگ ایران شد بهگونهای که نامش شهرهٔ خاص و عام شد و مورد توجه روزنامهها و مجلههای مختلف قرار گرفت.
سه بار ازدواج کرد که ازدواج سومی از همه جالبتوجهتر بود، چراکه همسر سوم او، نصرتالزمان امیرسلیمانی از اشراف قجری، خواهر ملکه توران (قمرالملوک) – همسر دوم رضا شاه و هووی تاجالملوک – دختر عیسی خان مجدالسلطنه امیرسلیمانی و نوهٔ مهدیقلیخان مجدالدوله از رجال دربار قاجار بود. یعنی سید احمد لیستر با این ازدواج باجناغ رضا شاه شد و با دربار پهلوی پیوند سببی پیدا کرد. اگرچه رضا شاه اندکی بعد توران امیرسلیمانی را طلاق داد ولی او تا مدتها بعد در کنار دربار میزیست بهگونهای که حتی در تبعید رضا شاه هم همراه او و دیگران بود. البته احمد لیستر مانند رضا شاه رفتار نکرد و زنش را طلاق نداد! لیستر از این سه ازدواج، صاحب دو پسر به نامهای فرخشاد و فرامرز (هر دو از یک مادر) و چند دختر (شد که دو تا از این دخترها از نصرتالزمان زاده شده بودند.
احمد لیستر که بازرگانی چیرهدست شده بود، قرار بود در رهاندازی نخستین سالن پخش سینما در ایران همکاری و سرمایهگذاری کند ولی اندکی بعد از این کار منصرف شد. علی وکیلی، تاجر تحصیلکردهٔ ناموَر و – زمانی – نمایندهٔ مجلس شورای ملی، مؤسس گراندسینما، نخستین سالن پخش سینما در ایران است. او در یکی از سفرهای تجاریش به بغداد در سال ۱۳۰۳ به همراه احمد لیستر، شبها به عنوان تفریح به سینماهای بغداد که گویا تعدادشان از دو سینما بیشتر نبودهاست میرود؛ دیدن فیلم هر چند صامت و کهنه آنچنان تأثیری در روحیه این دونفر به جای میگذارد که تصمیم میگیرند تا وسایل نمایش فیلم را بخرند و به ایران بیاورند ولی احمد لیستر پس از بازگشت به تهران از شراکت در این کار صرفنظر میکند و علی وکیلی بهناچار سهم او را خریده و به تنهایی تصمیم به راه اندازی سینما را در ایران، در سالن گراندهتل، بهترین سالن تهران در آن زمان، میگیرد
املاک و موقوفات
سید احمد لیستر پس از توانگر شدن اقدام به خرید زمینها و املاک بسیاری نمود بهگونهای که یکی از عمدهترین زمینداران ایران شد. در برخی از املاک او اتفاقات مهمی از تاریخ ایران رویداد؛ برای نمونه، در ماههای آخر سال ۱۳۱۸، رضاشاه پس از بازگشت از بازدیدش از ترکیه و به تقلید از مصطفی کمال پاشا، دستور داد تا مقدمات تأسیس رادیو در ایران فراهم شود و این مهم را به عهده سازمان پرورش افکار گذارد؛ بدین منظور، در ضلع غربی میدان توپخانه (میدان امام خمینی) در جوار اداره راهنمایی و رانندگی (ساختمان مترو تهران امروز) طبقه دوم و سوم عمارت متعلق به لیستر که جمعاً شش اتاق داشت به دبیرخانه سازمان پرورش افکار اختصاص یافت.
سازمان پرورش افکار، سازمانی مستقل بود که زیر نظر نخست وزیر وقت (احمد متین دفتری) اداره میشد؛ این سازمان نقشی کلیدی در تأسیس نخستین رادیو در ایران رادیوی ایران داشت و همه بودجهٔ رادیو که فقط هشتاد هزار تومان بود، توسط این سازمان تأمین شد.
«مؤسسهٔ فرهنگی لیستر» از مهممترین این بنیادهایی بود که در امور خیریه و وقف در دوران پهلوی گسترش یافت. امروز دو موقوفهٔ عمده از لیستر به جا ماندهاست که آشکارا نام سید احمد میرسپاسی یا لیستر را بر تابلوی معرفی خود مینمایانند:
یکی ساختمانی سر خیابان ولیعصر (از سمت میدان تجریش) که توسط اداره موقوفات تهران (واقع در میدان تجریش) اداره میشود و دیگری املاک موفوفهٔ کرج.
موقوفهٔ کرج،همان باغ عقیق زیر نظر «اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان کرج» اداره میشود که در سال ۱۳۸۴ مورد مرمت و بازسازی قرار میگیرد؛ این موقوفه در سال ۱۳۸۱ به «مرکز تربیتی نونهالان فدک کرج» تبدیل گشت که وظیفهاش – ازآن هنگام تا به امروز – نگهداری، سرپرستی و پرورش یتیمان محروم شهرستان کرج بودهاست. این مرکز تا مهر مهاه ۱۳۸۷، ۵۰ کودک بیسرپرت را زیر پوشش خود داشت.هنوز نیز 50 کودک در آن مکان درس می خوانند و بازی می کنند.
احمد لیستر اندکی پیش از دستگیری فرامرز به جرم کشتن فرخشاد، از آنجا که به فرامرز بدگمان بود، بدو وعده میدهد که در صورتی که حقیقت را بگوید، ملک میدان تجریش را به نام وی خواهد زد، ولی با وجود حقیقتگویی و خستویی فرامرز نزد پدرش، در پی اختلافاتی که بعداً میانشان پدیدا آمد، احمد لیستر به خاطر لجبازی با فرامرز املاک تهران و کرج را وقف دولت میکند.
دو روز پیش 42 سال از رحلت این مرد نیک گذشت . بد نیست با تاریخ شهرمان و مردمانی که پیرامون ما زندگی می کنند بیشتر آشنا شویم .
بخشنده باشیم .فریبا کلاهی
عکاس : دامون پورنعمتی